نگرش مجموعه ای از اعتقادات، عواطف و نیات رفتاری نسبت به یک شیء، شخص یا واقعه است که در احساس و رفتار وی نمایان می شود. تفاوت نگرش با احساسات در این است که نگرش به قضاوت در مورد محرک های محیطی بر می گردد و در برگیرنده استدلال منطقی است؛
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
ولی احساس تجربه درونی حاصل از محرک های محیطی است. علاوه بر این، پایداری نگرش از احساسات بیشتر است.
با دقت در تعریف نگرش سه مولفه قابل تامل در آن وجود دارد.
1- مولفه شناختی – اطلاعاتی: به باورها و اعتقادات فرد بر می گردد، اینکه باید ها و نباید های فرد کدام هستند و چه چیزی درست یا نادرست است.
2- مولفه عاطفی: به ارزیابی مثبت یا منفی در مورد محرک های محیطی بر می گردد.
3- مولفه رفتاری: در نهایت نگرش ها موجب شکل گیری نیات رفتاری می شوند؛ مثلا فرد را بر می انگیزاند تا اعمالی را در راستای اعتقادات و عواطف خود انجام دهد.
به طور خاصتر نگرشهای ما از موارد زیر سرچشمه می گیرد:
هر سازمانی و هر مدیری گاهی می کوشد نگرشهای کارکنانش را تغییر دهد. مدیران باید مراقب باشند که تلاش برای تغییر نگرش، اثر معکوس به خود نگیرد و نتایج عکس به بار نیاورد. این موضوع در زمان تغییر مدیریت باید مد نظر قرار گیرد. وقتی افراد احساس کنند که قراردادهای جدید، برابری پرداخت را تحت الشعاع قرار خواهد داد، بیش از پیش به این مسئله برابری در سازمان حساسیت پیدا می کنند. باید مراقب بود که تغییر نگرش با تعهدات قبلی فرد در تضاد قرار نگیرد و موجب بروز پدیده (تشدید تعهد) نشود.
طبق اصل ثبات، فرد همواره در صدد است تا بین ارزشها، نگرشها و رفتار و همچنین بین سه جزء نگرش یعنی شناختی، عاطفی و رفتاری یک نوع ثبات و تعادل را حفظ کند. وقتی یکی از این اجزاء تغییر می کند، فرد دچار بی ثباتی و عدم تعادل می شود. بر اساس نظریهی ناهمسانی شناختی فستینگر، ناهمسانی شناختی زمانی اتفاق می افتد که اعتقادات، ارزشها، نگرشها و رفتار با هم ناسازگار باشند؛ یعنی هماهنگی بین این عوامل وجود نداشته باشد. این ناسازگاری در درون فرد موجب تنش می شود و تعادل روانی وی را به هم میریزد. انسان به طور طبیعی حالت تعادل را دوست دارد و تلاش می کند که از این وضعیت عدم تعادل و تنش رهائی یابد. از این رو برای کاهش تنش درونی باید برخی از این مولفه ها را تغییر دهد. به عبارت دیگر فرد می کوشد ناسازگاری بین ارزش ها و نگرشها و یا نگرش و رفتار را برطرف کند.
وقتی از افراد در مورد نگرش شان نسبت به یک چیز سؤال میشود، آنها اغلب رفتارهای خودشان نسبت به آن چیز را به خاطر میآورند و سپس نگرشهای مرتبط با این رفتارها را استنباط میکنند. البته نگرشهایی که در اثر رفتارهای مکرر در فرد نهادینه شدهاند رفتار را سریعتر جهت میدهند؛ ولی طبق این نظریه این نگرشها هم در سایه تکرار رفتارها درونی و بدیهی شدهاند. نگرش، پس از وقوع یک واقعیت شکل میگیرد از این رو نگرش معلول رفتار است نه علت آن.
منبع: کتاب مدیریت رفتار سازمانی (رفتار فردی) دکتر آرین قلی پور
گردآورنده:
تیم متفکران نوین مالی
ثبت نام و عضویت میز کار