صفت پرکاربرد Sophisticated  

Sophisticated

We see the market as an ecosystem. That means the model is going to be more sophisticated.

ما بازار را به عنوان یک اکوسیستم مورد بررسی قرار می‌دهیم. این بدان معناست که مدل‌مان پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های بیشتری خواهد داشت.

These sophisticated printers can create industrial parts or devices from digital models sent from anywhere.

این پرینترها که – پیچیدگی‌ها و جزئیات و ظرافت‌ها و نکات زیادی در طراحی آنها رعایت شده – می‌توانند قطعات یا وسایل صنعتی را با استفاده از مدل‌های دیجیتالی که برای آنها ارسال می‌شود تولید کنند [ما در چنین جمله‌ای، صفت مناسب و معادل فارسی نداریم. شاید آن پرینتر‌ها را به عنوان پرینتر تخصصی یا حرفه‌ای یا فوق حرفه‌ای توصیف کنیم].

Even the wealthy, who are supposed to be sophisticated about money matters, can be targets of such deceits.

حتی افراد ثروتمند، که منطقاً باید در بحث‌های پولی پخته و باتجربه باشند، می‌تواند هدف چنین فریب‌هایی قرار بگیرند.

The robots are becoming more sophisticated.

روبوت‌ها در حال پیچیده‌تر شدن هستند.

I regard him as a sophisticated businessman who understands how the world really works.

من او را به عنوان یک فعال کسب و کار پخته و صاحب‌نظر می‌بینم که می‌فهمد دنیا چطور کار می‌کند [مکانیزم‌های حاکم بر جهان را می‌فهمد].

Cyber attacks are more sophisticated than ever.

حمله‌های سایبری، پیچیده‌تر از همیشه شده‌اند.