مداوما شنیده ایم که نمی بایست احساسی تصمیم گرفت ولی این مسئله حقیقتا ممکن نیست. آدمی این امکان را ندارد که جریان ذهنی استدلالی خود را از جریان عاطفی آن جدا کند.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
بعبارت فنی تر، آدمی در ظرف روان خود به استدلال مشغول است. پس سوالی که ممکن است به ذهن خواننده متبادر شود، در رابطه با چرایی این گفته است و اینکه چرا آدمی احساس می کند که می تواند بشکل عقلانی هم تصمیم بگیرد؟! “تصمیمِ مثلاً عقلانی” چیزی جز تمکین به رویه های اندیشیده شده نیست. عقلانی تصمیم گرفتنِ نسبی یعنی عمل به اقتضای رویه های شخصی جهان بینی.
فرض کنید که پس از تجربه ی موقعیتی خاص، تصمیم بگیریم که برخورد ویژه ای با آن موقعیت در آینده داشته باشیم؛ مثلا دوستی مصرف کننده ی مواد از ما طلب پول می کند و به دروغ ادعا کرده که این پول را برای خورد و خوراک نیاز دارد، در صورتیکه آن را صرف اعتیاد خود می کند.
ما در مواجهه با این موقعیت بشکل عاطفی رفتار کرده و پول را به وی قرض می دهیم، ضمنا از نیت شوم وی نیز کاملا مطمئن نیستیم. بعد از این ماجرا از طُرُقی به این مسئله آگاه می شویم که این عمل ترفند وی برای جلب ترحم و جور کردن خرج مواد خود است، پس تصمیم می گیریم که به وی پول قرض نداده و مثلا برای وی خوراکی فراهم کنیم و این را رویه ی شخصی خود قرار می دهیم.
اگر دفعه ی بعد، وی دوباره برای مظلوم نمایی و اخذ وجه نقدی به ما رجوع کرد؛ عقلانی عمل کردن در این برهه یعنی پایبند ماندن به رویه ی پول قرض ندادن به وی. این بار هیچ کس مطمئن نیست که وی دوباره پول را خرج مواد خواهد کرد و یا اینکه واقعا گرسنه است، اما عقلانی رفتار کردن (تصمیم گرفتن) یعنی پایبند ماندن به رویه ی اخذ شده، رویه ای که با مشاهده ی شواهد متعدد اتخاذ شده و به این راحتی ها نیز تغییر نخواهد پذیرفت… و البته احساسی رفتار کردن نیز یعنی پشت کردن به رویه ی اندیشیده شده در رابطه با آن موقعیت خاص…
دی داد
ثبت نام و عضویت میز کار