فعل پرکاربرد Stand  

Stand

ایستادن (به شکل فیزیکی)

When the boss stands, we all get scared.

وقتی مدیر می ایستد همه ی ما به ترس و وحشت می افتیم.

در کنار کسی ایستادن (و حمایت کردن)

I will stand with you in hard situations.

من در شرایط سخت در کنار شما خواهم ایستاد.

موضع گرفتن و باقی ماندن بر یک موضع

My offer about this project is still stands.

پیشنهاد من در مورد این پروژه هنوز برقرار است.

تحمل کردن (غیررسمی)

I can’t stand the boss anymore.

من دیگر نمیتوانم مدیر را تحمل کنم

اول مطمئن شو که پایت را جای درستی گذاشته‌ای، سپس محکم [در آنجا] بایست.

جملات کاربردی

I stand corrected.

اشتباه از من بود

Come on, Tomy Don’t stand on ceremony here at home.

تامی..این جا خونه خودته راحت باش..تعارف نکن.

(To stand on ceremony)

(تو رودروایستی گیر کردن)

(تعارف کردن)

.It stood out a mile that she was lying

از دور داد میزد (خیلی تابلو بود) که داشت دروغ می گفت

.My hair stood on end

مو بر بدنم راست شد.

Don't have a leg to stand on.

دلیلی برای اثبات حرف خود نداشتن.