فعل پرکاربرد Persist  

ادامه دادن و اصرار بر ادامه یک رفتار

The student persisted with questioning

دانشجو، بر پرسیدن سوال اصرار داشت (به سوال کردن ادامه داد)

We are persisting with policies that help us to increase our market share

ما به سیاست‌هایی که به ما در افزایش سهم بازارمان کمک می‌کنند، ادامه می‌دهیم.

باقی ماندن و ادامه یافتن یک وضعیت

If the pain persists, see a doctor

اگر درد همچنان ادامه پیدا کرد [و باقی ماند] به دکتر مراجعه کن.

We expect challenging conditions to persist for some time

ما انتظار داریم که شرایط چالش انگیز، تا مدتی ادامه پیدا کند.

If the problem persists, you may want to involve your boss or human resources

اگر مشکل همچنان ادامه پیدا کرد، ممکن [و مناسب] است که از رییس خودت یا واحد منابع انسانی بخواهی که مداخله کنند [درگیر بحث شوند].

ایستادگی و پشتکار و ادامه دادن – باقی ماندن

We respect your persistence and personality

ما به پشتکار و شخصیت شما احترام می‌گذاریم.

The persistence of the problem is a little strange for me

باقی ماندن مسئله [و حل نشدن آن] برای من کمی عجیب است.