فعل پرکاربرد Maintain  

تلاش برای حفظ چیزی در وضع موجود و جلوگیری از کاهش مقدار یا کیفیت آن

These rules,  maintain order in the company

این قوانین، نظم را در شرکت حفظ می‌کنند.

We have standards to maintain

ما استانداردهایی داریم که باید آنها را حفظ کنیم.

This machine has been maintained very poorly

این ماشین خیلی ضعیف نگهداری شده است

We have to maintain our prices

ما مجبوریم قیمت‌های خودمان را حفظ کنیم [قیمتها را کاهش ندهیم] 

Which organization is responsible for maintaining the roads?

کدام سازمان مسئول نگهداری جاده‌هاست؟