صفت پرکاربرد Continuous  

Continuous

We have a continuous monitoring system here in the factory.

ما اینجا در کارخانه، یک سیستم پایش [و مانیتورینگ / نظارت] پیوسته داریم.

We need to invest in continuous training of our employees.

لازم است که روی آموزش پیوسته‌ی کارکنان‌مان، سرمایه‌گذاری کنیم.

We had 12 years of continuous sales growth.

ما دوازده سال رشد پیوسته‌ی فروش داشتیم.

Fully charged batteries allow 4 hours of continuous working.

باتری‌های کاملاً شارژ شده، [به شما] اجازه‌ی ۴ ساعت کار پیوسته می‌دهند [برای چهار ساعت کار پیوسته مناسب هستند.

We need continuous improvement in quality and safety.

ما نیازمند بهبود مستمر در زمینه‌ی کیفیت و ایمنی هستیم.

Ideally, this should be a continuous process not a short-term project.

در حالت ایده‌آل، این باید یک فرایند مستمر باشد، نه یک پروژه‌ی کوتاه مدت.

Continuous learning isn’t a luxury. It’s a necessity.

یادگیری پیوسته، یک کار لوکس [و غیرضروری] نیست. بلکه یک ضرورت است.