صفت پرکاربرد Steady  

Steady

Drive at a steady speed.

با سرعت ثابت رانندگی کن.

Over the last ten years he has produced a steady flow of papers.

طی ده سال اخیر، او جریان ثابت و پیوسته‌ای از مقالات را تولید [و منتشر] کرده است.

Our progress has been slow but steady.

پیشرفت ما اگر کند بوده، اما پیوسته وجود داشته است.

I have not had a steady income since 2011.

 من از سال ۲۰۱۱ درآمد ثابت نداشته‌ام.

What we need right now is a steady cash flow.

چیزی که ما در حال حاضر لازم داریم، جریان ورودی ثابت و پیوسته است.