به گفته ی گولمن: "اگر هیجان ها را سلب کنیم، خود تفکر نیز مختل می گردد." به عقیده ی دکتر داماسیو مغز هیجانی به اندازه ی مغز متفکر در استدلال نقشی مؤثر دارد. در واقع استدلال و تصمیم گیری و عواطف و احساسات در مغز با یکدیگر تلاقی می کنند. در مغز مجموعه سیستم هایی وجود دارد که به نوعی تفکر هدف دار، که تصمیم گیری نامیده شده است، اختصاص دارد.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
این مجموعه سیستم های مغزی، در عواطف و احساسات نیز دخالت دارد. احساسات و عواطف، تاثیر فراوانی بر استدلال دارد. به عقیده ی داماسیو احساسات معین می کند که چطور سیستم های دیگر مغز و شناخت، هرکدام به کار خود بپردازند.
گولمن پیرامون ارتباط هوش هیجانی و تفکر اعتقاد دارد که افرادی که نمی توانند بر زندگی عاطفی خود تسلط داشته باشند، درگیر کشمکش های درونی هستند و همین امر توانایی آنان را برای انجام کار متمرکز و تفکر پایین می آورد.
براساس پژوهش ها، هوش هیجانی مستلزم نوعی آگاهی است مبنی بر این که عاطفه می تواند تاثیری نیرومند بر شیوه ی تفکر و رفتار افراد در موقعیت های اجتماعی گوناگون داشته باشد. تاکنون دو نوع اساسی این گونه تاثیرات شناسایی شده است که عبارتند از:
1- تاثیر اطلاعاتی: این نوع تاثیر، بیشتر به واسطه ی تاثیر عاطفه بر محتوای حافظه، افکار و قضاوت ها بروز می یابد.
2- تاثیر پردازشی: این نوع تاثیر از طریق عاطفه بر چگونگی رویارویی افراد با اطلاعات اجتماعی حاصل می شود.
پس تاثیر عاطفه بر قضاوت و رفتار بیشتر «زمینه مدار» است، یعنی تحت تاثیر زمینه ای است که قضاوت یا رفتار در آن شکل می گیرد.
ثبت نام و عضویت میز کار