سواد بصری بهمعنای فهمیدن معنای تصویر، یکی از مهارتهای مهم انسان است. این توانایی با عمل دیدن پرورش می یابد در ضمن این که پیوند میان تجربیات بینایی با تجربیات سایر حواس، ذخیرههای ذهنی فرد را در خوانش اثر و درک معنای تصویر غنی تر می سازد.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
علایم و سمبلهایی که ما بدان زبان و کلام میگوییم در روزگارهای پیشین به صورت رشتهای از تصاویر ساده ترسیم میشدند و این تصاویر ساده نتیجه محسوسات بشر بودند. استفاده از واژه سواد در کنار واژه بصری اما چیزی بیشتر از خواندن و دریافت این تصاویر ساده است.
دیدن یک عمل طبیعی است و حتی فهم یک پیام بصری یا تصویر نیز تا حدودی به صورت طبیعی انجام میگیرد ولی اگر جویای کارایی و تاثیر بیشتر این دو عمل باشیم فقط به واسطه تحصیل در این رشتههای مرتبط میتوانیم به آنها دست یابیم. زبان و سواد بصری دارای یک سیستم و نظم منطقی ساده و روشن مانند کلام نیست. برای رسیدن به سواد بصری راهها و نکات متعددی را باید بررسی کرد از جمله شیوه تربیت و آموزش هنرمند و صنعتگر، فیزیولوی دستگاه بینایی و نیز ماهیت و نحوه کار فیزیولوژی بدن انسان.
عناصر اولیه پیامهای بصری نقطه، خط، شکل جهت، رنگ و … هستند. برای آنکه عناصر بصری با منظور اصلی یک پیام تناسب لازم را داشته باشند، آنها را باید به کمک فنون و تکنیکهای مختلف به کار گرفت. پرتحرکترین فن در میان فنون بصری استفاده از فن کنتراست یا تضاد است که در مقابل فن هارمونی یا هماهنگی قرار دارد.
مهمترین گام در حل یک مساله بصری ترکیببندی آن است. رسیدن به معنای مورد نظر در یک عبارت تصویری و جلب نظر بیننده به میزان زیادی به نوع ترکیببندی آن بستگی دارد.
مهمترین عامل فیزیکی و فیزیولوژیکی موثر بر حواس بشر نیاز او به حفظ تعادل است. تعادل در نقطه مقابل سقوط قرار دارد.
پدیده فشار بصری در یک تصویر را نمیتوان به صورت تنها مورد ارزشیابی قرار داد. خوبی یا بدی آن به چگونگی استفاده از فشار در یک مورد مشخص دارد یعنی باید دید آیا با استفاده از فشار در طرح معنا و هدف مورد نظر به درستی نامید شده یا خیر و همچنین برداشت و تعبیر بییننده از آن چطور خواهد بود. یک ترکیببندی خوب باید عاری از فشار بصری باشد.
ابهام بصری مانند ابهام در کلام منظور اصلی ترکیببندی را گنگ و نامفهوم میکند. درست نیست که به عمد در شکلهای بصری خود این حالت مبهم را بوجود آوریم و بهتر است آنها یا هماهنگ باشند و یا به روشنی ضد یکدیگر باشند.
چهار اصل برای افزایش خلاقیت در دکوراسیون داخلی وجود دارد که به طور مستقیم با این عوامل ترکیببندی در ارتباط هستند. درباره ترکیببندی و اصول یک ترکیببندی خوب هم در نقاشی و هم در عکاسی بیشتر مطالبی را در سایت هزارویکبوم مطرح کردهایم که خواندن آنها خالی از لطف نیست.
در هر میدان بصری به قسمت پایین سمت چپ رغبت بیشتری نشان داده میشود. این تمایل حسی ثانویه چشم علل زیادی دارد ولی نمیتوان آن را به عنوان یک گرایش اولیه ثبت کرد. در هر صورت به دلایلی نه چندان روشن سمت چپ میدان دید نزد ما از اهمیت خاصی برخوردار است و در ترکیببندی نظم و سادگی شکلها با فشار نسبت عکس دارند. هرچه شکل پیچیدهتر، بیثباتتر و نامنظمتر باشد، فشار بصری موجود در آن افزایش پیدا میکند و درنتیجه چشمها را بیشتر به سمت خود جلب میکند.
در روابط موجود در یک تصویر نیروی کشش و جاذبه عناصر نسبت به یکدیگر اصل دیگری ازنظریه گشتالت را تشکیل میدهد و به آن قانون تشابه میگویند و در ترکیببندیها ارزش بسیاری دارد. قانون تشابه بر فهم چگونگی تاثیر عناصر مشابه بر یکدیگر بسیار حائز اهمیت میشود. در زبان بصری عناصر مشابه یکدیگر را جذب میکنند و غیرمشابهها دافع یکدیگر هستند.
برای یادگیری سواد بصری همچون زبان گفتاری باید از الفبای آن شروع کرد. هوش بصری تاثیر آگاهی انسان را به طور کلی بیشتر کرده و روحیه خلاقیت را در او تقویت میکند. تحقق این موصوع نه فقط ضروری بلکه زندگی غنیتر و پرمعناتری را برای آینده بشر نوید میدهد.
پیامهای بصری در سطوح سه گانه بیان میشوند:
واقعیت نخستین و مهمترین تجربه بصری است. یک پرنده را میتوان از طریق شکل کلی آن و خطوط و جزئیات مهمش تشخیص داد. شبیهترین شکل به پرنده واقعی بعد از یک مدل سه بعدی یا مجسمه یک تصویر عکاسی است.
برای رسیدن به این امر باید تصویر را ساده کرد. در واقع جزییاتش را تا جایی که ممکن است باید حذف کرد. برای آنکه رمز یا سمبل موثر باشند باید هنگام دیدن بتوان آن را به راحتی تشخیص داد. هر چه سمبل انتزاعیتر باشد آموزش آن به مردم ضروریتر است.
اگر آنچه میبینیم را آنقدر ساده کنیم تا فقط عناصر اولیه آن باقی بماند، در واقع عمل انتزاعی کردن تصویر انجام شده است. اهمیت آن برای فهم و ساختن پیامهای بصری بارها بیشتر است زیرا با این کار زمینههای بصری به منظور رسیدن به معنایی عمیقتر و پالایش یافتهتر به دست میآیند.
همانطور که باسواد شدن در ابتدای کار و حتی هنوز کاری آسان نبوده و نیست، کسب سواد بصری نیز به همین ترتیب دشوار است. نکته در خور توجه در مورد سواد بصری این است که مردم بینا کم و بیش آگاه از این توانایی و مهارت برخوردار هستند. سواد بصری مستلزم آن است که وسایل بصری را بهتر درک کنیم و معنی پدیدههای بصری را با در نظر گرفتن اشتراک تفکر جمعی و عمومی بیاموزیم.
سواد بصری میتواند سیستمی از پیامها و تجربیات بصری عام را در اختیارمان قرار دهد که همه بتوانند در معنا و فهم آن اشتراک نظر داشته باشند و نوید آن را میدهد که در مقیاس عام، اشخاص تحصیل کردهای تربیت شوند که بتوانند پیامها و پدیدههای بصری را در سطح عالی بفهمند.
مقاله "تأثیر دوره آموزشی سواد بصری در تجزیه و تحلیل تصاویر آموزشی"، جمعی از نویسندگان هزار و یک بوم
ثبت نام و عضویت میز کار