عناصر را می توان به صورت هارمونی یا ساختار منظمشان و یا کنتراست و تضاد شدید به کار برد. برای نمونه هایی از کنتراست و هارمونی میتوان از ناپایداری و تعادل، عدم تقارن و تقارت و بی نظمی و نظم، نام برد.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
این عناصر را در جدول زیر به صورت خلاصه آورده ایم.
مواردی که نام برده شد مانند ساختار بصری، مواد بصری و در نهایت هارمونی و کنتراست در واقع نیروهایی هستند که به وسیله شناخت آنها می توان به یک بینش بصری خوب دست یافت.
نقطه ساده ترین و غیر قابل تجزیه ترین عنصر بصری است. نقطه قدرت بصری فراوانی و قدرت فراوان کشش برای بیینده دارد، خواه به صورت طبیعی باشد خواه به منظور خاصی توسط انسان ایجاد شده باشد. هر چه تعداد نقاط بیشتر باشد و فاصلهی آنها نیز نزدیک تر، بهتر می توانند چشم را از یک نقطه به نقطه دیگر هدایت کنند.
وقتی تعدادی نقطه آنقدر به هم نزدیک شوند که نتوان آنها را از هم تشخیص داد، حس جهت و راستا پدید میآید و رشته نقاط تبدیل می شود به خط. خط دارای انرژی فراوانی است، قاطع است و راه و هدف آن مشخص است، «خط چه به صورت روان و تجربی استفاده شود و چه به صورت دقیق و منظم، وسیله ای ضروری است برای به تصویر کشیدن ایدههایی که قابل دیدن نیستند مگر در ذهن ما» در طبیعت خط به صورت خالص بسیار کم یاب است اما به عنوان یک عنصر بصری بیشتر به عنوان مرز بین دو سایه روشن استفاده می شود.
«خط شکل را توصیف می کند» سه شکل پایه وجود دارد که عبارتند از مثل، مربع و دایره. هر کدام از این شکل ها دارای معنای خاصی است که برخی به علت درک روانی و فیزیولوژی ما از آنهاست و برخی به علت تداعی معانی و برخی نیز به صورت قراردادی است. مربع: سکون، صداقت، استقامت و مهارت مثلث: حرکت، کشمکش و تنش دایره: بی انتهایی، گرما و حفاظت
شکل های پایه هرکدام معرف یک یا چند جهت هستند. مربع، جهت های عمودی و افقی، مثلث جهت های افقی و مایل و دایره جهت منحنی را معرفی می کنند. جهت عمودی بیانگر قدرت ، جهت افق بیانگر آرامش، جهت مایل ناپایداری و عدم تعادل و جهت منحنی هم تداعی کننده محاصره، تکرار و گرماست.
نور، خواه نور خورشید باشد چه نوری مصنوعی، در تابش به اجزا مختلف بازتابی متفاوت ایجاد می کنند و این باعث قدرت بینایی می شود. چون سطوح مختلف نور در یک سطح باعث سایه و روشن می شود، سایه روشن بهترین ابزار برای معرفی عمق و بعد در کنار سبکهایی مثل پرسپکتیو است. در شکل می بینید که چگونه چند حاشور که نقش سایه روشن را بازیمی کنند یک دایره را تبدیل به کره می کنند.
ما در جهانی سرشار از رنگ زندگی می کنیم. رنگ ها علاوه بر قرار گرفتن درجای خود (مثلا سبز برای برگ درخت) ماهیت سمبلی نیز دارند. شنیده اید که گاوبازها با تکان دادن پارچه ای قرمز گاو را خشمگین می کنند. اما در واقع گاوها کوررنگند و فقط به تکان های پارچه واکنش نشان می دهند. چیزی که باعث استفاده مستمر از رنگ قرمز در سالیان متوالی شده ماهیت رنگ قرمز است که به صورت سمبلیک نشانگر خطر و زندگی است.
رنگ دارای سه بعد قابل تعریف است. فامیا کروما که خود رنگ است. از این جهت رده بندی حدود 100 رنگ ثبت شده داریم ولی کروماهای اصلی سه تاست (زرد، قرمز و آبی) زرد نزدیک ترین رنگ به نور و گرماست، قرمز احساساتی و فعال است و آبی نرم و ساکن. با آمیختن این سه رنگ و کنار هم گذاشتن آن ها معناهای جدیدی متولد می شوند. مثلا قرمز وقتی با آبی ترکیب می شود رام و آرام گشته و زمانی که با زرد آمیخته می شود وحشی و نا آرام. زرد نیز در کنار آبی دلپذیر و درخشان می شود. دومین بعد رنگ اشباع می باشد. که میزان خلوص آن از کروما تا خاکستری است. بعد سوم رنگ درخشش آن است. رنگی می تواند تیره و نزدیک به سیاه باشد یا درخشان و نزدیک به سفید.
بافت گرچه عنصری بصری است، اما در جایگزینی با حس دیگری به نام لامسه به کار می رود. حسی که از تجربیات مشترک بینایی و لامسه شکل گرفته و اکنون تنها با دیدن سطحی می توانیم به قضاوتی در مورد جنس سطح آن برسیم.
مقیاس امری کاملا مقایسه ای است و در جوار عناصر دیگر بصری نمود پیدا می کند. مقیاس را می توان علاوه بر اندازهی نسبی نشانه های بصری یا نسبت به کادر یا زمینه نیز تعیین نمود .مقیاس در اغلب اوقات برای درک اندازه واقعی چیزیست که ثبت شده .در مقیاس قواعد نسبتی مختلفی وجود دارد که معروف ترین آن «نسبت های طلایی یونانی» است. اگر مربعی را نصف کنیم و قطر نیمه مربع را به صورت کمان به نیمه دیگر اضافه کنیم یک مستطیل طلایی به دست می آید.
نمایش بعد در تصاویر دو بعدی متکی بر ایجاد نوعی خطای باصره است. بعدی که در جهان واقعی وجود دارد به کمک دید دوچشمی و سه بعدی قابل لمس است اما در تجسم بعد از فضاهای دو بعدی تکنیک هایی هست که پرسپکتیو بارز ترین آنهاست. استفاده از نقاط گریز، بعد ها و خط افق به نوعی خطای بصری برای بیننده منتهی می شود که حاصل آن درک بعد است.
عنصر بصری حرکت هم همچون بعد به صورت ضمنی از تجربیات ذهنی بیننده استفاده می کند و حس حرکت را به او القا می کند. برخی از ویژگیهای تداوم دید می تواند دلیل صحیح استفاده از واژهی حرکت در توصیف ریتم ها و تنش های بصری در تصاویری باشد که ساکن و بی حرکت دیده می شود.
کتاب مبادی سواد بصری مقاله "تأثیر دوره آموزشی سواد بصری در تجزیه و تحلیل تصاویر آموزشی"، جمعی از نویسندگان
ثبت نام و عضویت میز کار