برای اینکه بتوان شادکامی واقعی را تعریف کرد باید به یکی از مهمترین موضوعات در مورد شادکامی یعنی سطوح شادکامی اشاره کرد. فرهنگ سالم در سال 2008 برای شادکامی 4 سطح را مطرح میکند:
زمانی که محرکهای خشم قوی هستند و ما پس از آن برنخواهیم آمد سریع موقعیت را ترک کنیم بهطور مثال در خانه را باز کنیم و برای کوتاهمدت از خانه بیرون برویم. یا میتوانید تغییر موقعیت دهید یعنی اگر راه میروید بنشینید، نشستهاید دراز بکشید و ... در ادامه راهکارهای مختلفی جهت مقابله با خشم ذکر شده است.
باید گفت بیشتر مهارت ها در اثر تعلیم و تربیت پیشرفته می شود و احتمال دارد که این موضوع حداقل برای بعضی از مهارت های هوش هیجانی صحیح باشد. مهارت های هوش هیجانی در منزل و با تعامل خوب والدین و کودک شروع می شود. والدین به کودکان یاد می دهند که هیجان های خود را تشخیص داده و آن ها را نامگذاری کنند.
اگر در انجام کاری اعتماد به نفس کافی ندارید، بارها آن را تمرین کنید تا این حس در شما به وجود آید که برای انجام آن، مهارت کافی را دارید. تمرین در انجام هرکار، اعتماد به نفس بوجود میآورد. مثلاً اگر برای صحبت کردن درجمع، ارائه مطلب در کلاس درس و یا مثالهایی از این قبیل اعتماد به نفس ندارید از این موقعیتها فرار نکنید؛ خود را در این موقعیتها قرار دهید و تمرین کنید.
هریک از ما در درون خود منتقدی داریم که منتظر است تا نقطه ضعفهای ما را به رخمان بکشد و ما را بر این باور برساند که موجودی بیارزشیم. باید زمانی که او فعال میشود، ارزشها و امتیازات خود را به او یادآور شوید و نگذارید تا قوت مانور پیدا کند.
هوش هیجانی یک هوش غیر شناختی است که از نظر تاریخی، ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد. به تعریف بار- اون هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی های غیرشناختی، توانش ها و مهارت هایی است که بر توانایی مواجهه ای موفقیت آمیز با خواسته ها، مقتضیات و فشارهای محیطی تاثیر می گذارد.
سالوی، گولمن و بار-اون هرکدام مولفه هایی برای هوش هیجانی در نظر گرفته اند که در اینجا با مطرح کردن نظر بار-اون به نوعی به نظر دو نفر دیگر نیز پرداخته می شود. از نظر بار-اون هوش هیجانی دارای 5 مولفه است که 15 عامل در آن تاثیر داشته و افراد هر چه تعداد بیشتری از این مولفه ها را در خود بیابند، از هوش هیجانی بالاتری برخور دارند.
به گفته ی گولمن: "اگر هیجان ها را سلب کنیم، خود تفکر نیز مختل می گردد." به عقیده ی دکتر داماسیو مغز هیجانی به اندازه ی مغز متفکر در استدلال نقشی مؤثر دارد. در واقع استدلال و تصمیم گیری و عواطف و احساسات در مغز با یکدیگر تلاقی می کنند. در مغز مجموعه سیستم هایی وجود دارد که به نوعی تفکر هدف دار، که تصمیم گیری نامیده شده است، اختصاص دارد.
خودآگاهی، مهمترین مهارت و توانایی برای بهبود و ارتقاEQ است. به تعریف جان مه یر، خودآگاهی به معنای «آگاهی از حالت روانی خود و تفکر ما درباره ی آن حالت» است. خودآگاهی بر احساسات تند و قدرتمند، بر هوش هیجانی تاثیری بسزا دارد. به این معنا که احساس خشم می تواند حس آزادی بیشتری به انسان دهد؛ اما نمی توان بر اساس آن عمل کرد و باید از قدرت آن برای رهایی خود بهره گرفت، رهایی ای که حاصل تلاشی منسجم شده است نه حاصل حرکاتی افسار گسیخته.
توانایی ابراز عواطف و ابراز خود به نحوی مفید و سازنده ابراز وجود نامیده می شود. به تعبیری دیگر، ابراز وجود به معنای ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده است. به منظور شفاف کردن هر چه بیشتر این تعاریف بهتر است آن ها را تاحدی تحلیل کنیم.